(ارباب حلقه ها: یاران حلقه)
- 2001 --اکشن، ماجرایی، فانتزی -- 178 دقیقه --
کارگردان :Peter Jackson
نویسنده : J.R.R. Tolkien
بازیگران: Elijah Wood, Ian McKellen ,Orlando Bloom
جوایز :
برنده اسکار:
بهترین فیلم،بهترین کارگردانی،بهترین فیلمنامه اقتباسی،بهترین بازیگر نقش مکمل مرد: رابرت دنیروبهترین موسیقی فیلم،بهترین کارگردانی هنری
نامزد اسکار:
بهترین فیلمبرداری، بهترین جلوه های ویژه، بهترین چهره پردازی، بهترین ترانه
خلاصه داستان :
«داستان در سرزمین میانه اتفاق می افتد و در مورد «ارباب تاریکی هاست» که در جست وجوی «حلقه یگانه» که خود ساخته است ولی سال ها پیش در جنگ از دست داده و حالا از محل آن خبر ندارد، می باشد. فیلم با صدای «گالادریل» شروع می شود و ساخت حلقه یگانه توسط ارباب تاریکی، «سائورون» را نشان می دهد، سائورون می خواهد کل سرزمین میانه را تسخیر کند ولی آخرین اتحاد «الف ها و آدم ها» جلوی پیشروی سپاه او را می گیرد، تا این که خود وارد جنگ می شود و پادشاه آدم ها «الندیل» را می کشد. سپر الندیل شاهزاده «ایسیلدور» درصدد انتقام کشته شدن پدرش به «سائورون» حمله می کند و با تیغه شکسته شمشیر پدرش، دستی که حلقه یگانه بر آن بود را قطع می کند. جسم سائورون از بین می رود ولی روحش به دلیل این که با حلقه پیوند خورده است نابود نمی شود. تا وقتی که حلقه در آتش «کوه هلاکت» (همان جا که ساخته شده است) از بین نمی رفت، «سائورون» نیز زنده بود ..
نگاهی به کتاب یاران حلقه و دنیای تالکین: معمار سرزمین میانه
نویسنده: کیوان
«حلقهای است از برای حکمراندن، حلقهای است برای یافتن
حلقهای است از برای آوردن و در تاریکی به هم پیوستن
حلقهای سه برای پادشاهان الف در زیر گنبد نیلی
حلقهای هفت برای فرمانروایان دورف در تالارهای سنگی
حلقهای نه برای آدمیان که محکوم به مرگاند و فانی
و یکی از برای فرمانروای تاریکی
بر سریر تاریکش
در سرزمین موردو و سایههای آرمیدهاش
حلقهای است از برای حکم راندن،حلقهای است برای یافتن
حلقهای است از برای آوردن و در تاریکی به هم پیوستن
در سرزمین موردو و سایههای آرمیدهاش»
تالکین:این اثر نه فقط ثمرهء الهام و تخیل، بلکه خون و عرق و اشک است.
به نظر تالکین،فانتزی موفق به خوانندهء خود این امکان را میدهد که داوطلبانه و موقتا بیاعتقادی خود را نسبت به آنچه میخواند، کنار بگذراد و از این رهگذر،دنیای تخیلی را به عنوان امری واقعی بپذیرد چنگ آورد و بزرگترین قدرت شود.
ساختار و اصول زیبایی شناختی ارباب حلقهها
تا وقتی که اصول زیباشناسی حاکم بر دنیای داستان تخیلی حاکم و تفاوت آن را با قوانینی که بر قلمرو دنیای واقعی ملموس و ادبیات واقعگرا حاکم است،نشناسیم، درک و قضاوت درستی از ارباب حلقهها نخواهیم داشت.دنیای فانتزی دنیای آرزوهای به واقعیت درآمده،شرح زیباییهای گذشته،احساس و شرارت فاسد یا رستگاری است.نویسندهء دنیای تخیلی،نیازمند انظباط شخصی نیرومندی است،اما متضاد با آن چه نویسندهء واقعگرا دارد.
رئالیسم(به معنای وسیع و کلی آن) ایدهآلهای خاص خود را دارد(مانند رئالیسیم اجتماعی که در آن،حوادث و شخصیتها در خدمت اهداف ایدوئولوژیک هستند).رئالیسم هرچه بیشتر به سوی آرمانگاریی پیش برود،به فانتزی نزدیکتر میشود.ادبیات فانتزی،به نوبهء خود براساس زیباییشناسی خاصی شکل میگیرد.
تالکین،در سخنرانی مهم خود دربارهء ادبیات تخیلی و نیز اسطورهشناسی، مهمترین نظریات بدیع خود را در این باره اظهار داشت.از نظر تالکین،نیاز دنیای معاصر به ادبیات تخیلی،دقیقا در ارتباط با فضای واقعی است.دنیای ما انباشته از جنگ،فقر،مسکنت و بیماری است و چون ما ترجیح میدهیم در جهان سالمتر و آسودهتری زندگی کنیم،به ادبیات تخیلی روی میآوریم.تالکین این حالت انسان معاصر را برای رفتن به زمانها و مکانهای بسیار دور و روزگاران پیشین،با حالت یک زندانی مقایسه میکند.زندانی در زندان،در فضایی بسیار دلتنگ کننده و محدود محصور است.او میکوشد برای رهایی از این دلتنگی و یأس،از زندان بگریزد.چنین فراری مانند گریخت به ادبیات تخیلی است. البته نه چون هوسی کودکانه برای گریختن و رهایی از مسئولیتهای روزانهء زندگی واقعی، بلکه آرزویی است برای یافتن دنیایی غیر از آن چه در آن زندگی میکنیم.وقتی آن چه اکنون هست،غیر قابل قبول باشد و آیندهای ترس آور در پیش رو،مردم طبیعتا به گذشته روی میآورند یا به دیگر جایهای واقعی یا خیالی برای این که آسایش خیال به دست آورند و الهام بگیرند.
در ادبیات تخیلی،دنیای پریان،اژدها، جادوگران،جنگلهای سحر شده،اغلب،خوبتر و بیضررند از دنیایی است که در آن زندگی میکنیم با بمبها و سلاحهای ماشینی آن. بر عکس دنیای واقعی،دنیای فانتزی جایی است که در آن خیر و شر کاملا از هم تمایز یافتهاند(و بنابراین در مرحلهء بعد،اجتناب ناپذیرند)؛جایی که نظام رفتاری بر شناختی فطری تکیه دارد و در پایان،با انکار بدیها و رذایل،به فضایل و خصلتهای نیک پاداش داده میشود.در دنیای فانتزی،خطر شاید همیشه وجود داشته باشد،اما همواره میتوان،ولوه به سختی و دشواری،آن را با قلبی پاک،خالص و مصمم و شمشیری محکم نابود کرد.به نظر تالکین،فانتزی موفق به خوانندهء خود این امکان را میدهد که دواطلبانه و موقتا بیاعتقادی خود را نسبت به آن چه میخواند،کنار بگذراد و از این رهگذر،دنیای تخیلی را به عنوان امری واقعی بپذیرد.تالکین معتقد است که قاعدهء مهم در آفرینش دنیای تخیلی،این است که نویسنده،از همان عناصر دنیای واقعی که کاملا آشنا هستند،بهره گیرد و سپس آنها را با قوانین خاص خود(نویسنده)و نظام طبیعت هماهنگ و موافق سازد چنین دنیایی حواس یا احساسات را بیمعنی و بیارزش و احمقانه جلوه نمیدهد؛اگرچه ممکن است تصورات آشکار غیر ممکنی چون غولهای یک چشم یا کوتولههای نامریی را رواچ دهد.چنین جهانی،حتی در پوچی و بیمعنایی نیز عقلانی و همساز و منسجم است.
هر گاه دنیای تخیلی،در هماهنگی با دنیای واقعی باشد(البته با گوناگونیها و اختلافات آن)،قصهگو یا سازندهء اسطوره، کم از یک خالق ثانی نیست.او«سرزمین هیچ وقت و هرگز»ی را کشف میکند که در یک زمان،هم مشابه و هم غیر مشابه با جهان ماست.تالکین لقب خالق ثانی را شایسته کسی میداند که بازگویی و نقل قصههای قدیمی یا تاریخی فراموش شده را پیشه خویش ساخته است.بنابراین،خالق ثانی کسی نیست جز نویسندهء خلاق که کاشف قسمخورده و جدی دنیای دیگری جدای از دنیای ماست.
دنیای فانتزی،قوانین خاص خود را دارد که بر اساس جهانبینی نویسندهء فانتزی،به عنوان یک خالق ثانی،آفریده شده است.این قواینین، خواننده را از دنیای اول خارج و وارد دنیای دوم میکند و از آن جا که شخصیتهای دنیا فانتزی،اکثرا در نقش قهرمان یا تبهکار،مردان عاقل یا احمق عمل میکنند،ارزش یک کار فانتزی متکی بر واکنشهای متحمل نیست (چنین اعمالی متحملی در دنیای فانتزی امری کاملا عادی تلقی میشود)،بلکه مبتنی بر غنا و کیفیت کنشهاست.داوری درباره غنا یا کثرت کنشها کار مشکلی نیست؛حتی یک خوانندهء سطحی نیز به سرعت میتواند دریابد که آیا مواد لازم برای موجه جلوه دادن ادامهء داستان وجود دارد یا خیر؟آنچه برای خوانندهء نقاد داستان تخیلّی دشوار و مهمتر است،کیفیت کنشهاست.موفقیت یک داستان تخیلی،در گرو این است که نویسنده تا چه حد توانسته باشد به شیوهای خیالپرورانه،هماهنگ و منسجم، محدودیتها و آزادیهای حاکم بر دنیای فانتزی را در داستان خود به کار گیرد.«قوانین درونی»دنیای دوم،قوانین فیزیکی و متافیزیکی آن است و از آنجا که داستان تخیلی،آفرینش ابتکاری است،قدرت تخیلی خالق این دنیای نو، تعیین کنندهء حدود و ثغور)آن است.هر داستان تخیلی را باید بر اساس پیچیدگیهای داخلی آن داوری کرد.قوانین درونی دنیای میانه،چنین است:
1-عالم تحت سلطهء قدرت و مشیت الهی است.
2-کارکرد ساختار ارادی یا اخلاقی سرزمین میانه،بر اساس این جدول منطقی است:
+--*-؛+-+*+عبارتی:کنش خوب همراه نیست خوب،نیتجه خوب میدهد.
دنیای تالکین،پیوستگی نتیجهء عمل به نیست(خواست)،چنان با ظرافت و دقت به وسیلهء اصول اخلاقی پیریزی شده که معنای تمام عملها را میتوان با اصطلاحلات جدول ریاضی تطبیق داد
3-قانون اخلاقی و جادویی،قدرتی معادل قانون فیزیکی دارد.
4-خواستهها و حالات ذهنی،چه بد و چه خوب،میتواند تجسم عینی یابد.
5-همهء رویدادهای فوق العاده،تحقق حقایق حکیمانه است.
این معیارها در عمل،یکیدیگر را همپوشانی میکنند و گاه شاید حتی در ذیل یکدیگر گنجانده شوند.
اینک مثالهایی از نحوهء کارکرد این معیارها در متن:
1)شاید واضحترین نمونه از کارکرد مشیت الهی در سرزمین میانه،اشارهء گندالف به چگونگی پیدا شدن حلقه باشد.او به فردو میگوید:
«از این آشکارتر نمیتوانم بگویم که مقصود این بوده که بیلبو آن را پیدا کند و نه سازندهاش.به هیمن ترتیب،مقصود این بود که تو صاحبش بشوی.»
یا در شورای الروند،هنگام صحبت دربارهء حلقه،الروند به فردو میگوید:«مقصود از فراخواندن شما به اینجا هیمن بوده است. گفتیم فراخواندن؛هر چند من شما بیگانگان را از سرزمینهای دور دست به اینجا نخواندهام. شما درست به موقع،انگار از سر تصادف برای ملاقات به اینجا آمدهاید.اما این طور نیست. باور کنید چنین مقدر شده است که ما،کسانی که اینجا نشستهایم و نه کسان دیگر،باید راه حلی برای مخاطرات جهان بیابیم.»ص 481
تالکین هرگز دربارهء مبدأ کنترل خدایی،در روایت حلقهها،چیزی نمیگوید(مستقیما). اگرچه از پیوست A در کتاب،میتوان پیبرد که والر (Valar) ،پاسدار جهان،وظیفهء خدای یکتا را هم عهدهدار است.
2)در سرزمین میانه،نتیجهء یک عمل، ثمرهء انگیزه آن عمل است.
این شاید مهمترین تفاوت بین ساختار اخلاقی دنیای تالکین یا دنیای ما باشد.در دنیای تالکلین،پیوستگی نتیجهء عمل به نیت(خواست)،چنان با ظرافت و دقت به وسیلهء اصول اخلاقی پیریزی شده که معنای تمام عملها را میتوان با اصطلاحات جدول ریاضی تطبیق داد و برای مثال،هنگامی که فردو به گندالف میگوید: -«جای تأسف است که بیلبو وقتی فرصت پیدا کرد،آن موجود رذل را با شمشیر نکشت!»منظور او گوگول،یابندهء حلقه قبل از بیلبو بود که حلقه او را به موجود رذل و پستی تبدیل کرده بود. بیلبو حلقه را از او ربود و در فرصتی میتوانست او را بکشد،اما نکشت.
گندالف در پاسخ میگوید:«بقیه زندگی بیلبو و ماجرای حلقهها،به طور مثبتی تحت تأثیر آن عمل است:دلسوزی!آری از سر دلسوزی بود که او این کار را نکرد.دلسوزی و مروت(یعنی)وقتی که لازم نیست،ضربه نزنی.بیلبو پالادش خودش را هم گرفت.فردو مطمئن شد به خاطر این نیت او،پلیدی نتوانست آسیب چندانی به او بزند.دست آخر هم توانست فرار کند؛چون مالکیتش را بر حلقه بدین گونه آغاز کرده بود.»
3)این که قوانین اخلاقی در دنیای تالکین، همچون نیروی جاذبه،به طور اجتنابناپذیری عمل میکند،از مورد شمارهء دو آشکار است و این که سحر و جادو در سرزمین میانه واقعیت دارد،از خود حلقه کاملا مشهود است.این که یک حلقه،موجب نامرئی شدن گردد، چه مفهوم اخلاقی و فیزیکی دارد؟دنیایی که در آن چنین حادثهای دخ میدهد، مجموعه قوانین گسترده و متفاوتی از آنچه در دنیای ماست،خواهد داشت که طراحی و ساختن دنیایی بر اساس این قوانین،تخیلی بسیار والا میخواهد. چنان که تالکین گفته است:«جعل کردن یک خورشید سبز آسان است.مشکل آن جاست که بکوشیم دنیایی بسازیم که در آن،خورشید سبز قابل باور و ملموس باشد.ابتدا در مورد معنای ضمنی و اخلاقی برخورداری از قدرت نامرئی شدن بیندیشید،آن گاه شروع به ساختن دنیایی دوم خویشتن خود کنید.»
4)حالات ذهنی و آرزوها میتواند تأثیر مادی داشته باشد.و بر دیگران،حتی در فواصل دور تأثیر بگذارد.این موضوع، از قدرت بیکران وحشت و دامنهء آن که به وسیله تزگول به وجود میآید،دریافته میشود.تزگول،نه حلقه را در اختیار خود دارد.آراگون میگوید:«قدرت آنها در وحشت است.فقط کافی است یکی از آنان به پرواز درآید و تمام آنچه در زیر قرار دارد،از ترس تحلیل میرود و اراده و خواست خود را از دست میدهد.»
5)در دنیای تخیلی اسطورهای، علاوه بر آن که حوادث و صحنههای مربوط به منطقه یا مکانی که داستان در آن رخ میدهد و نیز حواث و صحنههایی که خارج از آن مکان رخ میدهد،بیان میشود،بلکه در آن رویدادها و ماجراهایی وجود دارد که میتوان آنها را به «مقولات رویدادی»تعبیر کرد.هرجا قهرمانی هست،حتما هیولایی پست و رذل نیز وجود دارد.جریان امور به طریق دیگری پیش نمیرود.چنین چیزی در سرزمین میانه نیز وجود دارد.مطابق الهیات یا«گیتیشناسی فانتزی»در سرزمین میانه،تنها رویدادهایی صورت واقعیت مییابند که بازآفرینی یک «صورت ازلی(مثالی)باشند؛«مقولات ازلی تجربیات و آرزوهای بشری.»این مقولات در سرزمین میانه،به واقعیاتی تبدیل میشود که چون ورد زبان مردم است.به عبارت دیگر، آنچه در ادبیات رمانس،به عنوان اصول قراردادی این نوع ادبیات شناخته شده یعنی جنگ قهرمانان با هیولاها)،در نظر ساکنان سرزمین میانه،همچون الگوهای ازلی است که صورت واقعیت مییابد و ضرب المثلهای آنها آنچه در ادبیات رمانس،به عنوان اصول قراردادی این نوع ادبیات شناخته شده (یعنی جنگ قهرمانان با هیولاها)، در نظر ساکنان سرزمین میانه، همچون الگوهای ازلی است که صورت واقعیت مییابد و ضرب المثلهای آنها نشان دهنده این دیدگاه است نشان دهندهء این دیدگاه است.
تئودن میگوید:«پلیدی،بارها پلیدی را نابود کرده است(خود موجب نابودی خود میشود).حوادث کتاب اول و درنتیجهء مابقی داستان،از ترحم و دلسوزی بیلبو در حفظ زندگی گولوم سرچشمه میگیرد.کاری که از طریق آن،امکان تصاحب و نگهداری حلقه را برای فردو فراهم میآورد.این شبیه همان کاری است که در اواخر داستان،با مآل اندیشی گندالف رحیم،کاملا مطابقت میکند و جور در میآورد(گندالف بعدها در پی گولوم میرود تا داستان واقعی مربوط به یافتن حلقه را از او بشنود.آنجا گندالف نیز علیرغم رذالت گولوم، دلش به حال او میسوزد.و او را رها میکند تا نزد دشمن،یعنی سائورون برود).اظهارات گندالف (و شاید تالکین)دربارهء پیدا کردن حلقه در اوایل داستان و این که سفر بیلبو و یافتن حلقه از روی تصادف و اتفاق نبوده و مقصود این بوده که حلقه به دست فردو برسد و اشارهء او به این که در پس این ماجرا،معنایی بزرگتر نهفته است،نشان دهندهء این است که تقدیر و مشیت الهی،پایه و اساس روایت است.واکنش فردو به چالشها و درگیریها،به خواست و ارادهاش و شجاعت او در مواجهه با حوادث برمیگردد که از لحظات تعیین کننده و شکل دهندهء رمان است.بذرهایی که شکلدهندهء کنشهای کتاب اول و دوم است و به دلیل شجاعت و تواضع فردوی هابیت،به وجود نیروی اخلاقی در پشت ماجراهای دو کتاب تصریح دارد.به عبارت دیگر،دراین جا دو قانون اول عمل میکنند.
اسطورهشناسی تالکین
در فرهنگ قدیم،اسطوره با آفرینش دیدگاههای ارجاعی قابل قبول و بازگویی امیدها و آرزوها و نیز با قهرمانپروری،با زمان کنونی پیوند و ارتباط ایجاد میکرد.در غرب،نقش اسطورهشناسی را عمدتا نهاد دینی برعهده داشت،مذهب،خدا و قهرمان و امید و آرزو را در خلال سالهای بسیار،برای بشر فراهم میکرد، اما ظهور و پیدایش جامعهء صنعتی مدرن،با مسایل و دیدگاههای خاص خود،به طرزی تالکین به طرزی فوق العاده و استثنایی،طرز تلقی و برداشت خود را از مظامین مذهبی در ارباب حلقهها گنجانده است،شاید تالکین با نوشتن ارباب حلقهها،میخواسته تمام نیروی خود را برای یک تجربهء زبانی اسطورهوار، به کار گیرد و نیز به عنوان یک خالق ثانی،جهانی کامل و بی نقص بنا سازد که، مقوله اسطورهشناسی را که او سالهای بسیاری روی آن کار کرده بود،دربرگیرد ویرانگر،تیشه به ریشهء آن زد.البته،آنچه اکنون بشر هنوز بدان نیاز دارد،اسطوره،خدایی باورکردنی و ریشههای پذیرفتنی در گذشته است.تالکین،با نوشتن ارباب حلقهها،میکوشد اسطورههای قدیمی را امروزی و باورپذیر کند و دلیل موفقیت او،شاید نه فقط مهارت خاص او در بیان اسطورهشناسی،بلکه در نیاز و احتیاج مبرم جامعه کنونی به اسطورههای جدید باشد. پسر تالکین،میشل میگید:«از نظر من این پذیرش عام و جذب تعداد بیشماری از مردم به نوشتهء پدرم،امری عجیب و شگفتآور نیست؛ زیرا نبوغ او به خواست و سرشت طبیعی مردم، در هر دورهای که از زشتیها خسته و ملول گشته،پاسخ داده است.گسترش سریع ارزشهای پست،فیلسوفان خوش ظاهر و غلط انداز که در عوض حس زیبایی،رمزآمیزی، هیجان و ماجراجویی قهرمانپرستی و لذت و تفریح،جایگزینهای ملالآور و بیروحی برای بشر فراهم ساختهاند،موجب پژمردگی و مرگ روحی بشری شده است.»
تالکین به طرزی فوق العاده و استثنایی،طرز تلقی و برداشت خود را از مضامین مذهبی در ارباب حلقهها گنجانده است،شاید تالکین با نوشتن ارباب حلقهها،میخواسته تمام نیروی خود را برای یک تجربهء زبانی اسطورهوار،به کار گیرد و نیز به عنوان یک خالق ثانی،به جهانی کامل و بی نقصی بنا سازد که،مقوله اسطورهشناسی را که او سالهای بسیاری روی آن کار کرده بود، دربرگیرد.تالکین خود میگوید: «خلاقیت زبانی یک اصل است.این داستانها هستند که جهانی برای زبان فراهم میآورند و داستان در پی آن میآید.»
و نیز میگوید: «موضوع این است که قبل از آن که داستان خواننده را به خود مشغول کند،اسطورهای که من آفریدهام،به او منتقل شود و آن را بفهمد و درک کند.»
اگر فرض تالکین را که زبان،پیشزمینهای برای اسطورهشناسی است،بپذیریم،میتوان نوشتن ارباب حلقهها را به عنوان سهم شخصی او برای درک رابطهء بین زبان و اسطورهشناسی تلقی کرد.
جملات میان گیومه از کتاب:یاران حلقه- نویسنده:جی.آر.آر.تالکین-مترجم:رضا علیزاده نقل شده اند.